میوه دلمان،حسین جان میوه دلمان،حسین جان ، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 25 روز سن داره

دردانه عزیزمان نذر دردانه فاطمه (س)

کمی درنگ...

بهترین جهیزیه ی مادری برای دخترش دخترم! مردان برای زنان و زنان برای مردان آفریده شده اند. قانون زوجیت در جهان حکمفرماست و سرپیچی از قانون خلقت، ستیزه با هستی و حیات خویش است. اکنون که از خانه ی پدری می روی و آشیانه ای را که در آن خو گرفته بودی، ترک می کنی و قدم به خانه ی دیگری می گذاری و یار و مصاحب تازه ای اختیار می کنی. به نصیحت های مادرانه ی من گوش فرا بده تا در خانه شوهر نیز هم چون خانه ی پدر عزیز باشی.  دخترم! برای همسرت، بهترین یار و مونس باش تا او نیز برای تو صمیمی ترین یار و فداکار باشد. نصیحت های ده گانه ی مرا بپذیر که برای تو بهترین جهیزیه است که هرگز تمام نمی شود و سعادت و خوشبختی تو را تأمین می کند.  در صرفه...
7 شهريور 1391

تلفن همراه یا صفحه ایمیل آسیب زندگی؟؟!!

ایمیل‌ها و پیامک های همسرمان را باید چک کنیم؟ (محتوای كاربری) بعضی از همسران چک کردن تلفن و کامپیوتر همسر خود را الزامی می دانند. خیلی‌ها با دیدن موبایل همسرشان که در اتاق جا گذاشته شده نمی‌توانند در برابر وسوسه چک کردن و مطمئن شدن دوام بیاورند.   آیا لازم است به همسرمان اجازه بدهیم پیامک ها و ایمیل‌هایمان را بخواند؟   آیا متقابلاً باید پیامک ها و یا ایمیل‌های او را بخوانیم؟   آیا کارهایی از این قبیل نشان دهنده ضعف ارتباط و عدم اعتماد به طرف مقابل است؟   تکنولوژی مقصر است؟ تکنولوژی‌های جدید به افراد اجازه می‌دهد به راحتی و بدون ترس از لو رفتن ...
7 شهريور 1391

حالا که گرمه روزه نمیگیرم...

سر ظهر بود كه سوار تاكسي شدم. راننده كه فهميد از شدت گرما كلافه شدم درد و دلش شروع شد : خدا رحم كنه، اگر ماه رمضان هم گرما به اين شدت باشه از روزه گرفتن شرمنده ام . اصلا مي دوني پشت فرمون نميشه نشست ! يه جورايي داشت خط و نشان مي كشيد . برای چه كسي، نمي دانم . ولي داشت بهانه مي تراشيد براي روزه خواري امسالش . قبل از اينكه جوابش را بدهم ناخود آگاه ياد خاطره اي از ماه رمضان سال گذشته افتادم . دم ظهر دوستان پيامك زدند كه به علت گرماي طاقت فرساي هوا در اين ظهر داغ ماه مبارك رمضان قرارمان فلان ساعت فلان ...
7 شهريور 1391

عذرخواهی از همه دوستانی که سر زدند،ما نبودیم و بعضا نگران شدند......

تاحرفی از حضور دردانه عزیزم به معنای واقعی نیست، اینجا محل آرامی است برایم تا کمی درد ودل کنم؟ اگر بپرسی با کی؟ میگویم با همان که دردانه ی عزیزمان را نذرش کردم..... این روزها بدجور درگیرم...با خودم، با دلم، با همه ی آن چیزهایی که یک روز از نفس کشیدن برایم واجب تر و ضروری تر بود... همان هایی که به دلایلی ناچار شدم با همه شان غزل خداحافظی بخوانم... گاهی رشد آدمی در مسیری غیر قابل پیش بینی رقم میخورد... همه ی حساب و کتاب هایت را به هم میریزد تا به خودت غره نشوی... یادت بیاید برنامه اگر میریزی آخرش با خودت بگویی اگر خدا بخواهد....و این نه ناخوشایند است، که اگر دقیق شوی میبینی عین عشق خدا به بنده است.... خدایا ما را ببخش اگر گاهی (نه گا...
6 شهريور 1391